دل نوشته های میلاد امام رضا علیه السلام -

شما اینجا هستید   |

    مذهبی : دل نوشته های میلاد امام رضا علیه السلام

رستاخیز عشق


بوی خوش کدام بهار است که شامه زمین را می‏نوازد؟ هوای پیراهن کدام یوسف است، که دنیا رابه سرمستی فرا خوانده است؟ این همه پروانه شناور درهوای عشق، زاده کدام لبخند است؟

آری! رستاخیز عشق است. زمین، به مهمانی آسمان می‏رود. اهالی ملکوت، کجاوه هدایت را به دوش گرفته‏اند. دسته دسته ستاره، پشت در خانه موسی بنجعفر علیه‏السلام صف کشیده‏اند تا رضای الهی را در رضای تو بجویند.

خورشیدی از دامان «نجمه» طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی و روز برساند.

خوش آمدی ای هشتمین خورشید!

تو آمدی تا پرندگان خوش الحان، آشیان گزیده بر شاخسار نگاهت، دنیا را زیر پر و بال سعادت بگیرند. تا در تاریکنای دنیا، آفتاب لبخندت، «شمس الشموس»لحظه‏های بی‏کسی انسان باشد. تو در ادامه مهربانی خدا در مقدس‏ترین دقایق موعود، زاده شدی، تا خواب تمام باغستان‏های عقیم، از عطر نفس‏های تو، بهشکوفایی و رویش برسد.

شور آمدنت، چه رستاخیزی بر انگیخته در چهار گوشه عالم! درختان صف به صف، شکوه جاودانه آمدنت را به تماشا ایستاده‏اند و آبشارها، قد کشیده‏اندزلالی و سرفرازی نگاهت را. جاده‏ها، شوق رسیدنت را، سراسیمه دویده‏اند.

بوی تو وزیدن گرفت و تمام گردنه‏ها به سمت مدینه چرخیدند. تمام دشت‏ها پیراهن گل به تن کردند.نزول جاودانه مهربانی‏ات، بر شوره‏زار غربت و تنهایی زمین، خجسته باد.

 

 

هلهله فرشته ها
از مدینه تا مرو صدای هلهله فرشته ها زمین را به بازی گرفته بود آسمان ایستاده بود و خدا آفرینش خویش را تماشا می کرد. به گهواره اش کهکشانها راتکان بده که زمین را یارای ایستادن نیست.

کیست اینکه نامش را علی می گویند و کنیه اش را ابوالحسن؟ کودکی که مدینه را منور می کند و توس را به برکت گامهایش پایتخت شیعیان جهان .

ای معصوم تر از نگاه باران! آسمان مدینه را به شهر ما هدیه کرده‌ای و عشق را برای ما به ارمغان آورده‌ای می ستایم قدمگاهت را که …

هفت طاق آسمان را به ضرب می کشانم و ماه را برای دف زدن پایین می کشم. اینها هنوز ابتدای جنون من است که عاشقانه کلمات را به بند می کشم و رگهایمنجمد خیال را در کوچه های نیشابور به قلمدانهای مرصع سوگند می دهم.

بی بهانه نوشتن سخت است و بهانه ای که تو باشی را نوشتن سخت تر .

چگونه بخوانم اسم اعظم تو را که نه خورشید برای بودن اندازه می شود و نه ماه برای زیباییت تمثیل .چگونه طواف کنم آسمانت را که بهشت را در زمین آورده است و ماهتاب ،‌گوشه کلاهی است که سر زائرانت را به سجده می‌رساند. نه در هیئت انسان که آهوشده‌ام. با دستهای ملتمس که صیادی بیاید و مرا به شما برساند.

ای سر سلسله همه کوههای بلند ، آیا زمین جز به نام تو خواهید چرخید که عشق را در رگهای انگور می کشانی و زندگی را به خوشه های طلایی چیزی که نمی دانم می آویزی.

آه ای ابراهیم بزرگ ، خلیل بازوانت را به چشمهای بت زده ام بچرخان تا ناز نگاه تو طلسم خدایان کهنه را بشکند و آسمان هنوز کلمه ای است که نگاهم را بهبالا می کشد و خدای اگر نبود ، کدام عشق را بهانه زندگی می کردیم و آه از تنهایی کسانی که تو را نمی شناسند…

دسته بندی : مذهبی
به اشتراک بگذارید : | | |